آناهیتا دختر بامزه ای بود. از آن هایی که می توانستم ساعت ها کنارش بنشینم و حرف بزنیم و بخندیم. با خیلی آدم ها می شود این کار را کرد، اما با هر کسی نمی شود بحث خنده دار را کشاند به یک فیلم جدید، یک سریال آوانگارد یا یک کتاب که هر دویمان وقتی ده دوازده سالمان بود خوانده بودیم. با آناهیتا می شد. با هرکسی نمی شد از تفاوت سبک تدریس در دانشگاه آزاد و دانشگاه سراسری حرف زد، با آناهیتا می شد. با هرکسی نمی شد بعضی بخش های بعضی حرف ها را به فارسی و بعضی هایشان را به ارمنستان و قرهباغش
خمودگی پیشرفتی تابستانی
از دویدن خسته م، با من بنشین
حرف ,بعضی ,نمی ,یک ,ها ,آناهیتا ,را به ,آناهیتا می ,شد با ,با هرکسی ,نمی شد
درباره این سایت